سبک شناسی در معماری
مطالعه ای در باب سبک شناسی در معماری ایران و جهان
با بررسی اجمالی سبک شناسی در معماری ایران و جهان در ارسی همراه شما هستیم؛ سبک شناسی در معماری در چند جهت قابل بررسی می باشد، سبک شناسی معماری جهان، سبک شناسی معماری ایران، سبک شناسی معماری اسلامی و همچنین سبک شناسی در سازه ها و حتی سبک شناسی در معماری داخلی که هر کدام از این مباحث در نهایت یک واحد مشترک دارند که چیزی جز معماری و فضا نیست. معماری پیرامون ما را فرا گرفته است. ارتباط آن با نیازهای ضروری و همه روزه بیانگر تاثیرات عمیق و دقیق آن بر روش زندگی ماست. معماری بسته به زمان، مکان و ضروریات اجتماعی بسیار متنوع است. این تفاوت ها این امکان را فراهم می آورد که هر یک از گونه های آن را در حد یکی از مکاتب مختلف بگنجانیم.
تفاوت بین این مکاتب، در شرایط فیزیکی نظیر کابری بنا، اقلیم محلی و دردسترس بودن مصالح ساختمانی ریشه دارد. این تاثیرات در بستر زمان تحت قالب سبک هایی تکامل می یابند که ویژگی های آنها با فرهنگ محلی در هم می آمیزند و اغلب سنت های ماندگاری را می آفریند.
به طور کلی معماری جهان شامل معماری بین النهرین، معماری پیش از اسلام ایران، معماری مصر، معماری هند پیش از اسلام(پیش از به قدرت رسیدن گورکانیان)، معماری چین، معماری ژاپن، معماری یونان، معماری تمدنهای حاشه دریای اژه، معماری روم، معماری صدر مسیحیت، معماری بیزانس، معماری رومانسک، معماری گوتیک، معماری رنسانس، معماری باروک، معماری روکوکو.
برخی از مکاتب معماری که در دوره زمانی حدوداً ۱۰۰-۱۵۰ سال گذشته را شامل میشود را هم به عنوان بخشی از معماری جهان نیز معرفی میکنند، مانند: معماری مدرن، نو مدرن (نیو مدرن)، معماری پُستمدرن، معماری کلاسیک، معماری ایرانی، معماری جهان اسلام، معماری هندی، مکتب باوهاوس، مکتب شیکاگو، تندیس گرایی، سازه گرایی، ساختارشکنی (واسازی)، معماری پرش کیهانی (غیر خطی)، معماری نئو فولدینگ و بحث نا مکانها و….که همگی جزی از معماری جهان هستند و تا هنوز هم بسیاری از مکتب ها و سبک ها در حال اضافه شدن هستند مانند معماری پارامتریک که با اصول و نگرش های متفاوت به وحدت جامعه معماری کمک کرده اند.
تاریخ معماری ایران رشته ای است که هرچند پیشینه ای در سده اخیر دارد، مبانی و موضوعات آن هنوز محل بحث است. یکی از مهم ترین ابزارهای تاریخ نگاری معماری و هنر، سبک شناسی است. موضوع سبکشناسی معماری در ایران همواره جزء بحثهای چالشبرانگیز در مجامع علمی بوده است. با آنکه در حوزه هنر و معماری جهان سبکشناسی موضوع مهمی است اما به دلیل گستردگی و تنوع در تعاریف و کارکردهای آن اتفاق نظری مشخص بین پژوهشگران برسر آن وجود ندارد.
در ایران، هرچند حدود نیم قرن است که این مفهوم وارد مباحث علمی حوزه معماری گشته اما هنوز تعاریف و کارکرد آن تدوین نشده است. پیشینه تحقیق سبکشناسی نمایانگر این موضوع است که سبکشناسی به عنوان رویکردی در مطالعه تاریخ معماری کارکردهای مختلفی دارد یکی از مهمترین کارکردهای آن به عنوان روشی برای طبقهبندی در تاریخ معماری است که به دلیل اعتباری بودن تعاریفاش، چندوجهی بودن و جامعیتاش از لحاظ قابلیت پوشش دادن چندین روش برخورد با جوانب مختلف معماری در تعریف عملیاتی خود و سرانجام انعطافاش در عملیاتی شدن با توجه به هدف از سبکشناسی، آن را به عنوان روشی مناسب معرفی میکند.
هنر و معماری در جهان پهناور اسلام دارای چهار شیوه بنیادی است که این 4 شیوه چنین بخش بندی شده اند:
1) شیوه مصری: این شیوه از معماری کهن مصر ریشه گرفته در کشور اسلامی شرق آفریقا، مصر، سودان و کشور پیرامون را دربر می گیرد.
2) شیوه شامی: این شیوه از هنر و معماری بیزانس ریشه گرفته و کشور سوریه، فلسطین، لبنان و اردن و بخشی از ترکیه را دربر می گیرد و دارای ویژگی مشترکی با شیوه مصری است.
3) شیوه مغربی: شیوه ای بسیار پیشرفته و دربر گیرنده کشور مراکش امروز، الجزایر و جنوب اسپانیا می باشد.
4) شیوه ایرانی: این شیوه از همه ارزشمندتر و گسترده تر بوده و کشورهای میانرودان (عراق)، ایران، افغانستان، پاکستان، جمهوری های فراروی (ماوراءالنهر) ازبکستان، تاجیکستان و …. تا هند و اندونزی می باشد.
سبک شناسی معماری ایرانی را نیز می توان در طی 6 شیوه بررسی کرد که این شش سبک بر پایه خاستگاهشان نام گذاری شده اند و آن ها را چنین می نامند: پارسی و پارتی در از پیش از اسلام، خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی از هم در پس از اسلام.
در این راستا، به سبک شناسیِ دو تن از مهم ترین مورخان معماری ایرانی، یعنی محمدکریم پیرنیا و دونالد ویلبر می پردازیم. هدف تأمل در سبک شناسی معماری ایرانی و نشان دادن اثر مقاصد سبک شناختی بر تجربه تاریخ نگاری معماری است همچنین مفاهیم را از تاریخ نامه اصلی هریک از دو نویسنده، یعنی کتاب های سبک شناسی معماری ایرانی و معماری اسلامی ایران در دوره ایلخانان استخراج کرده ایم، پس در این بین می توان دریافت که رویکرد پیرنیا و ویلبر در سبک شناسی یکسان نیست. به نظر می رسد غایت های متفاوتی در پس تاریخ نویسی پیرنیا و ویلبر وجود داشته که باعث استخدام دو دستگاه متفاوت سبک شناسی شده است.
در سبک شناسی پیرنیا، توجه به نقش مناطق در شکل گیری سبک های معماری، مشوق معماران است برای روی کردن به معماری بومی به هدف حرکت در مسیر معماری ایرانی. بااین حال از نظر پیرنیا هریک از سبک ها، قوت و ضعف هایی دارند و در مقام الگو هم ارز نیستند. او تحولات درونی معماری را عامل مهم تغییر سبک ها می داند؛ و ویلبر قائل به نوعی پیوستگی در سبک های ایرانی است؛ چنان که گویی هر سبک از سبک قبلی خود زاده می شود. او قضاوت ارزشی درباره سبک ها نمی کند و تغییر سبک ها را بازتاب تحولاتی در بیرون از معماری می بیند. به این نحو، سبک شناسی پیرنیا را می توان معلمانه و درونی نامید و سبک شناسی ویلبر را مورخانه و بیرونی دانست.
در بررسی کوتاهی در باب سبک شناسی سازه نیز می توانیم اشاره ای داشته باشیم که سازه در معماری به عنوان اولین مسئله مهم برپایی فضا همواره مطرح است. تلفیق معماری و سازه ترکیبی است از هنر، ارزش های زیبایی شناسی، تکنولوژی مصالح و رفتار آنها؛ پس از انقلاب صنعتی فناوری به عنوان ابزاری نیرومند منجر شد تا معماران با استفاده از سازه های زیبا و با شکوه تخیلات و احساسات پر شور را در بیننده ایجاد کنندو فرم های نوینی خلق کنند. روند ورود فناوری به معنای مدرن آن منجر به ایجاد گرایش هایی با محوریت اعتقاد به اصالت فناوری شد و حرکت به سمت همگرایی سازه و معماری آغاز شد.
به دنبال آن سبک های معماری سازه گرا از جمله: کانستراکتیویسم، بروتالیسم، آرکی گرام، متابولیست، های تک، اکوتک و ربوتک شکل گرفتند. این سبک ها به یکباره شکل نگرفته اند و ریشه و خواستگاه داشته اند و مکاتب سازه گرا و اصول فکری و بناهای شاخص هر کدام ویژه و منطبق بر اصول معماری آن بوده است و در نهایت تاثیر سبک های سازه گرا و میزان سازه گرایی در هر سبک و دلایل شکل گیری این سبک ها مشخص شده است.
معماری داخلی یکی از بحثهای بسیار داغ عصر حاضر در میان اهالی فن، معماران ساختمانی و مخاطبان است به ویژه در حوزه دکوراسیون منزل. امروزه دکور کردن یا اصطلاحاً دیزاین کردن یک خانه از مقوله سلیقه شخصی فراتر رفته و به یک متود که شما و محل زندگیتان را منحصر به خودتان میکند تبدیل شده است. پیش از اینکه عموم مردم با تاثیرات شگفتانگیز یک دکوراسیون داخلی منزل اصولی و تخصصی آشنا شوند، تصور میکردند که چیدمان یک خانه و دکور کردن آن از یک الگو و چهارچوب خاص و معین که براساس یک قاعده اصولی تنظیم شده است، پیروی نمیکند و این سلیقه افراد است که حال و هوا و اتمسفر یک خانه را از خانهای دیگر متمایز میکند.
یکی از رایجترین و متداولترین اشتباهات میان عموم مردم در بحث دکوراسیون داخلی منزل این است که آن را با طراحی داخلی اشتباه گرفته و در موقعیت مورد نیاز، بعضا به جای یکدیگر به کار میبرند. اما خوب است بدانید که دکوراسیون داخلی منزل و طراحی داخلی دو بحث کاملاً مجزا در دو گرایش کاملاً تفکیک شده هستند.
اگر بخواهیم تفاوت این دو را به سادگی برایتان شرح دهیم این است که دکوراسیون داخلی منزل به چیدمان یک خانه از طریق کم و زیاد کردن اشیاء در آن و تغییر جای آنها اتلاق میشود، در حالی که منظور از طراحی داخلی در واقع طراحی شکل و ماهیت بنا است به کمک عناصری که فراتر از اشیا میروند و پیش از دکور کردن، یک فضای کاملاً مهندسی شده طبق استانداردهای جهانی در علم معماری را به شما تحویل میدهند.
شاید از معماری و هنر بکار گرفته شده بر کالبد فضایی، “سبکها” مفهومی بر شالودهی شکلگیری و نوعیت مصالح، با طرح مایهای از آرایش سطح و درونمایگی تاریخی، از موقعیت مکانی یک بنا باشد. شاید سبک، یک هویت فرهنگی از معماری بناهای یک کشور باشد، که عموماً بر پوستهی بیرونی یک بنا، به رخ کشیده میشود. سبکی که شاید شما را، به دورهای از تاریخ یک سرزمین «همانند دورهی هخامنشینان در ایران» یا موقعیت اقلیمی بناهایی همانند، در یک جغرافیای مکانی «بناهای پلکانی تمام سطح سفید یونانی در سواحل جزایر مدیترانه» که هر یک به گونهای توانسته است شیوهای خاص را به عنوان الگو معرفی نماید.
حال این مفهوم، در بیان کالبد بیرونی ساختارهای معماری، به سبکشناسی بنا کمک شایانی مینماید، ولیکن از بیرون کالبد تا درون کالبد فضایی، تعاملات بر: شیوهی طرحریزی، نوع چیدمان، تزئینات مورد استفاده، عناصر مصرفی و کارکردی، نوع نورپردازی «مصنوع یا طبیعی» استفاده از زمینههای رنگی متداول، استفاده از خطوط هندسی، مبلمان و تجهیزات عملکردی، بیان جزئیتر را به بییننده القاء مینماید.
هر سبکشناسی در معماری داخلی (Stylistics in Interior Architecture)، به وسیلهی تعداد مشخصی از اجزاء و عناصر یکسان، تشکیل شده است. این بدین معنا است که امکان تهیهی یک راهنمای عملی، برای طبقهبندی سبکشناسی (تاریخی – هنری) از مجموعهای از قطعات وجود دارد. به زبان سادهتر میتوان گفت که نظریهپردازان و متفکران حوزهی هنر و معماری در هر دوره، اجزای مشخصی را، با هم در کالبد کارکردهای متغیر و شناخت از مفاهیم فرهنگی و جامعهشناختی آن دورهی زمانی، با آرایشی جدید از تزئینات داخلی، به معرض نمایش میگذاشتند.
حال این سبکهای معماری، از جنبشی هنری برافراشته شده باشد و یا دورهای تاریخی که نقش حکمرانان بر سیاستهایشان را تأکید نماید، به گونهای جدیدتر، از دوره به دورهای و از دههای به دههی دیگر، انتقال پیدا کرده و ساختارهای هنری و معماری خاص آن دوران، به عنوان یک اثر با ارزش حفظ و به نمایش عمومی درآمده است.
لذا درک محتوای هر سبک معماری داخلی، مبتنی بر شناخت مفاهیم و ویژگیهای عملکردی و اجزاء مورد استفاده، به عنوان عناصر تزئینی، جایگاه تغییرات خلاقانه را، برای هر طراحی مجسم نموده است و ارائهی فضایی منتسب به یک سبک معماری داخلی، نیازمند اجرای تمامی جزئیات طرح نمیباشد.
نویسنده مقاله: سحر میرابی